مصاحبه اختصاصی | فرشاد ضیغمی و امین ضیغمی
1397/8/5
نوع: مربیان
نویسنده: مینا رزقیان

معرفی مختصر از خودتان؟

فرشاد ضیغمی، مهندس برق، فوق لیسانس طراحی صنعتی، پژوهشگر دیزاین و مشاور کسب و کار

امین ضیغمی، مهندس مکانیک، فوق لیسانس طراحی صنعتی، پژوهشگر دیزاین و مشاور نوآوری سازمانی

ما از سال 1387 در صنایع الکترونیک نظامی، پزشکی و خودرو بصورت کارمندی، خویش‌فرمایی و کارآفرینی فعالیت داشته‌ایم و از سال 1394 در حوزه پژوهش دیزاین مشغول به کار هستیم.

حوزه فعالیتتان؟

فعالیت ما پژوهش، آموزش و مشاوره در حوزه طراحی و توسعه کسب و کار با استفاده از رویکردها و متدهای دیزاین می باشد.

از چه سالی فعالیت در حوزه استارتاپی را شروع کردید؟ 

فرشاد ضیغمی از سال 1395 با موضوع پایان نامه کارشناسی ارشد «کاربرد تفکر طراحی در حل مسائل خبیث استارتاپ‌ها» به‌طور جدی به پژوهش طراحی در حوزه کسب و کار وارد شده و امین ضیغمی از سال 1394 با موضوع «نوآوری در کسب و کار با رویکرد علوم شناختی» به پژوهش در حوزه کسب و کارهای نوپا می‌پردازد.

چه استارتاپ های موفق تحت مربیگری تا به حال داشتید؟

ما مربی استارتاپ نیستیم، به استارتاپ‌ها آموزش میدهیم که چطور برای حل مسائلی که در کسب و کارشان پیش می‌آید راهکارهای نوآورانه خلق کنند، بدون اینکه خودمان الزاما به نوع آن مسائل اِشرافی داشته باشیم. در واقع کار ما آموزش دادن روش یا پروسه حل مساله با رویکرد دیزاین است.

متد ما در فرآیند حل مساله شامل 4 مرحله است: کشف مساله درست، تعریف درست مساله، توسعه راه‌حل‌های ممکن، ارزیابی و انتخاب راه‌حل.

کمبود چه چیزهایی در اکوسیستم استارتاپی احساس می شود؟

«انسان محور نبودن فرآیند طراحی» از بزرگترین ضعف‌های این اکوسیستم است. ما معتقدیم ایده بد وجود ندارد. پیش پا افتاده‌ترین ایده می‌تواند با یک بزینس مدل خوب برای همه ذینفعان ارزش ایجاد کند.

یک بزینس مدل خوب 3 محور اصلی دارد: انسان، بزینس، تکنولوژی

انسان: یعنی نتیجه کسب و کار (محصول/خدمات) برای انسان مطلوبیت داشته باشد

بزینس: یعنی مدل کسب و کار از لحاظ اقتصادی سودآور باشد

تکنولوژی: یعنی اجرای مدل کسب و کار از لحاظ تکنولوژی امکان‌پذیر باشد

کم توجهی به هر یک از این محورها، احتمال شکست بزینس مدل را افزایش میدهد.

کم توجهی به محور «انسان»، شایع‌ترین ضعف استارتاپ‌های ایرانی است. محصول یا خدمات بسیاری از استارتاپ‌هایی که شکست می‌خورند نتیجه کشف نیاز عمیق مخاطب نیست بلکه نتیجه «توانایی»، «امکانات» یا «میل درونی» تیم استارتاپ برای خلق یک محصول یا سرویس است. در این استارتاپ‌ها شناخت و درک عمیق نیاز مخاطب، موضوعی است که معمولا نادیده گرفته می‌شود، در صورتی که از مهم‌ترین دلایل موفقیت در کسب و کار است. بنابراین استارتاپ‌ها باید کار با ابزارهای کاربر پژوهی در سطوح عمیق را یاد بگیرند و به ابزارهایی که صرفا نیاز سطحی مشتری را استخراج می‌کند اکتفا نکنند.

بزرگترین مشکلی که در بحث سرمایه گذاری خطرپذیر در اکوسیستم استارتاپی ایران داریم چیست؟

این مشکلات به دو دسته تقسیم می‌شود، مشکلات قبل از جذب سرمایه و مشکلات بعد از جذب سرمایه.

از مشکلات قبل از جذب سرمایه به دو عامل پرزنت ضعیف و بزینس مدل بد یا پر ابهام باید اشاره کرد که این عوامل غالبا مانع جذب سرمایه میشود. از مشکلات بعد از جذب سرمایه، استراتژی اشتباه در توسعه کسب و کار و مقیاس پذیری زودهنگام از مهمترین عواملی است که میتواند باعث از بین رفتن سرمایه جذب شده و بی‌اعتمادی سرمایه‌گذارها شود. خیلی وقت‌ها اشتباهاتی که بعضا جبران پذیر نیستند حاصل تعریف غلط یک مساله است. برای مساله‌ای که غلط تعریف شده، راه حل خوب وجود ندارد. دردی که درست تشخیص داده نشود، تجویز کردن درست برایش بی معنی است. بطور مثال دیده می‌شود که مساله استارتاپ، محصول ضعیف یا ناقص بوده ولی استارتاپ، به جای توسعه یا تکمیل محصول، همه سرمایه جذب شده را برای کمپین تبلیغاتی هزینه می کند. واقعیت این است که تبلیغ کردن محصولی که برای مشتری مطلوبیت ندارد بی‌فایده است. بنابراین نکته‌ای که ما همواره در مشاوره‌ها تاکید می‌کنیم این است که شناسایی مساله درست بسیار مهم‌تر از یافتن راه حل درست است.

لطفا برای افزودن نظر ورود یا ثبت نام کنید.